لا اکراه فی الدین

 

لا اکراه فی الدین : با توجه به مطالب قبلی ؛ قرار شد که در وقفه ای که در سلسله مطالب موضوعی داریم به موضوعاتی بپردازیم که تامین دهنده منظور اصلی ما گردد.وآن یکی از متداول ترین دلایلی است که مور استفاده کسانی قرار میگیرد که نمی خواهند تابع مسائل دینی شوند . ومرتباً میگویند در دین اکراهی نیست. اما واقعاً چنین است ؟وآیا واقعاً ما اجازه داریم در مسائل اجرایی دین به دلخواه خود عمل نماییم.؟ یقیناً نه.

بایک مثال  گفتار اصلی را شروع می کنیم ، فرض کنید ما برای استخدام در یک سازمان ، شرکت ، یا ارتش ، اصطلاحاً دو دلیم وبعد بررسیها ی مختلف فرضاً متقاعد میشویم که در ارتش استخدام شویم.

نکته اصلی در همینجاست تا زمانی که در راه تحقیق تا قبول هستیم ( در دین اکراهی نیست) اما از بعد از قبول به انتخاب خودمان مجبور به اطاعت قوانین مثلا همان ارتش هستیم . دیگر نمیتوانیم بگوییم . ما نمیخواهیم لباس فرم بپوشیم ، نمیخواهیم پوتین بپوشیم ، نمیخواهیم به درجات بالاتر از خودمان احترام بگذاریم ، نمیخواهیم صبحگاه شرکت کنیم ، وخیلی نمیخواهیم های دیگر ... آیا منطقیست ؟ آیا نباید قبل از استخدام به این مسائل فکر میکردیم ؟ طبیعتاً بعد از استخدام دیگر تابع نظام استخدامی آنجا میشویم. وهر گونه تخلف جائم خودش را دارد .

 در دین نیز چنین است . تازمانی که انتخاب نکرده ایم مختاریم در انتخاب. اما بعد از انتخاب دیگر مجبور به اطاعت احکام آن میباشیم. وقتی در کشوری زندگی میکنیم نا خودآگاه مجبور به رعایت قوانیین آن میباشیم. وقتی در یک باشگاه ثبت نام میکنیم مجبور به رعایت ضوابط داخلی آنجا هستیم.

بنابراین برای فرار از احکام دین نباید به دنبال کلمه (در دین اکراهی نیست) بگردیم.بلکه باید تابع دستورات عبادی ، سیاسی، اجتماعی،قضایی،و غیره بود......که اگر چنین میشد وضعیت اجتماعی ما بهتر از این بود . البته لازم به ذکر استکه نباید دنبال راه فرار دیگری به نام دولت باشیم وبگوییم ما تقصیری نداریم و به جبر در این سیستم قرار گرفته ایم. مگر کارمندان دولت غیر از آشنایان و هموطنهای ما هستند؟ مگر قانون گذار های ما غیر از ما وانتخاب ما هستند ؟ مشکل این نیست . بلکه مشکل عدم همکاری میباشد وهرکسی میخواهد خارج از قوانین ساز خود را بزند. وبجای همدلی برای بهینه سازی نظام اجتماعی و اقتصادی . خود را در تمام مسائل دینی مرجع بداند و بدون تقلید از مرجع تایید شده خود فتوا بدهد وخود اجرا کند . واین اصلا مطابق قانون دینش نیست و به اشتباه فکر میکند در رعایت قوانینی که تابع آن گردیده اکراهی ندارد و باید مستقل عمل نماید. وفراموش میکند مردم یک کشور مثال کوهنوردان وصخره نوردهایی هستند که با طناب به هم متصل میباشند و اگر با هم هماهنگ نباشند همه سقوط میکنند . مسئله ای که متاسفانه بعضی از جوانان و مخالفان سیاسی درک مطلب نمیکنند و موجب سقوط هم خودشان میشوند وهم خانواده و همسایگان و فامیل وهموطنانشان.

بامید آنکه خداوند توفیق دهد همه ما در درک مسائل دینی و سیاسی وا لهی، منطقی وبه دور از خودخواهی و گمراهی شیطان باشیم.