آداب و رسوم

 

 

 

یکی از مسائلی که در مسائل فرهنگی مطر ح است ، آداب و رسوم یک قوم  و کشور است که گاه بدلایل مختلف مورد هجمه قرار میگیرد . سوال اساسی این است که آیا باید آداب و رسوم لا یتغیر باشد و یا باید تغییر نماید  ؟ آنچه مسلم است لا یتغیر خداست و هرچه غیر اوست تغییر پذیر است و بهتر است اگر تغییری در آداب ورسوم ملتی پیش میاید جهت و سوی آن به سمت خدا باشد . بنابراین از دید مذهبیون هر تغیری که هدایتش به سمت خدا ست بلامانع است  و هرچه انسان را از خدا دور میکند مردود است .

اما آداب و رسوم معمو لاً شامل کدام بخشهای زندگی ما میشود. ؟ و در جواب  جالب آن استکه در عمده مسائل ما موثر است . مثلاً : ازدواج ، خوردن و آشامیدن ، لباس پوشیدن ، حرف زدن ، نشستن و بر خواستن ، احترام و حفظ ارز شهای خانوادگی ، روش دفن و برخورد با مرگ و مردگان ، مراسمهای مذهبی و غیر مذهبی ، برخورد با همسایگان اعم از دیوار به دیوار و یا کشورهای همسایه ، ورزشها ، جشنها ، مقابله با خلافکاران ، و بسیاری موارد ریز و درشت که تماماً مستقیم  یا غیر مستقیم در آداب و رسوم یک ملت نقش دارد و طبیعتاً در زندگی روز مره ما نیز موثر خواهد بود .

لذا وقتی بصورت ریشه ای به فلسفه آداب و رسوم ملل مختلف دقت میکنیم در میآبیم که همگی متاثر از آیین و دین و مسلک و مذهبی استکه به آن اعتقاد داشته اند . و حتی در تغییر دین نیز آداب و رسوم آنها نیز تغییر کرده است . چرا که عمدتا خاصیت دین توجه به عمده مسائل اجتکاعی نیز هست . و باعث میشود بسیاری از رفتارهای ما در قبول آئین جدید تغییر نماید . همانگونه که در ایران و بعد از قبول اسلام بعضی از آداب و رسوم ما ایرانی ها تغییر رنگ داده و به گونه ای که مورد توجه اسلام بود شکل گرفت . مثل ازدواج . و.............................لذا  ایرانیان با تغییر مخالفتی نداشتند و یکی از دلایل عمده نیز درک آیین جدید و ارزشهای زیبای آن بود. و همخوانی آن اصول با فرهنگ ایرانی . پس چرا در این زمان گاه پیش میآید که بعضی از ایرانیان سعی در دور شدن از آداب و رسوم و فرهنگ غنی خود دارند جای سوال و تعجب است /؟؟!!!

به هر حال ما سعی بر آن داریم که هر بار با شرایط روز و یا مناسبتها و یا شرایط جبری زمان به یکی از مسائل مربوط به آداب ورسوم و شرایط زندگی و عادات روزمره  بپردازیم . به امید آنکه در حفظ انها نیز کوشا باشیم. هرچند متذکر میشوم هرچند دیدگاه هایی که بیان میشود جنبه کلی دارد ولی تماما دیدگاه شخصی نویسنده است و اگر خطایی هست از نویسنده است نه از آیین و مذهب او.  

بمناسبت روز صادرات

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ترور و ترو ر یست

 

 

 

ترور  و  تروریست ( بخش اول ) :  یکی از معظلات قرن حاضر که زیاد با لفظ آن بازی میگردد همین واژه است که خود واژه نیز در این زمان ترور شده و همه گونه مورد آزار قرار میگیرد. آنچه در اذهان جا گرفته  کشتنی است که از سر حق نبا شد . اما در کل میخواهیم کلی تر صحبت کنیم. و اصولا اگر در این زمان در مباحث از کلیت خارج شویم و بخواهیم در گرد جزئیات بگردیم ، سر در گم شده و عاقبت نیز به بیراه خواهیم رفت .  بنابراین در این وبلاگ همیشه سعی من در این بوده که کمتر به جز ئیات بپردازم . عمدتاً موفقیت را در بیان کلیات میبینم . فرض کنید اگر در ریاضی  علائم و فرمولها نبود وقرار بود همه چیز با ذکر ریز آن نوشته شود در بسیاری از مباحث عمر نویسنده به پایان میرسید و بسیار از معادلات حل نشده میماند. لذا  در این مبحث نیز ما  اول بصورت کلی چند مطلب را باید برای خود روشن کنیم.

{{یک }}  :  آنکه نتیجه یک ترور اگر به قصد جان باشد نه غیر جان ، عاقبت نهایی اش مرگ است. مسئله ای که همه، دیر یا زود با آن روبرو میشویم. پس آنچه در نتیجه آن است عمومیست ،و  مهم قبل از ترور  است  که باید ببینیم  چه کرده ایم که مورد ترور قرار میگریم.  ارزشهای اصلی به قبل از ترور وعملکرد خود انسان برمیگردد. آیا در مسیر درست بوده ایم که بد کاران برای رفع از وجودمان ما را ترور  کرده اند. یا آنقدر ستمگر بوده ایم که مورد هجوم گرو های مخالف قرار گرفته ایم و ماراترور کرده اند. بنابراین در همین ابتدا به یک نتیجه اصولی میرسیم که ترور دو وجه مثبت و منفی دارد.؟!  و اگر این دو وجه نبود تروریستها توجیهی برای عملکرد خود نداشتند.  و  از طرفی گاه این ترور از حالت فردی در میآید و جنبه جمعی میگیرد . گاه آنقدر این جنبه جمعی آن بزرگ میشود که تبدیل به جنگ میشود و و در اصل یک ترور کلان .؟؟؟!!! و در عاقبت عمده این ترورها چه در حالت فردی باشد و یا به دید من در حد کلان آن نتیجه مرگ به آن الصاق گردیده ، از موارد مجروحیت و مصدومیت غافل نمیشویم. که در مواردی این چنین میشود، ولی اصل قضیه را عوض نمیکند.  و نفس  از بین بردن است.

حال میخواهیم مسئله را باز تر کنیم و آن اینکه از خاصیت های دنیا از بین رفتن و تغییر و تبدیل است . بنابراین روند ترور و جنگ جزء همین تغییر و تبدیلها میباشد که باز مهم استکه قبل از این چه کرده ایم و آنچه در این تبدیل باقی میگذاریم چه است . آیا میوه یک درخت سالم هستیم یا میوه .................................اینکه چگونه به پایان دنیا رسیده ایم یک بحث است وآنکه از این پایان چه نتیجه ای مانده است یک بحث دیگر.

اگر بخواهیم با مثال پیش برویم و به چند نمونه جز ، اشاره کنیم: مثل ترور حضرت علی (ع) و معادل آن ترور خیانتکارانی که توسط گروه های مذهبی کشته شده اند. هر دو جنبه ترور داشته ...................اما این کجا و آن کجا. 

و باز مسئله را باز تر می کنیم ، و آن نقطه مقابل مفعول ترور است بعبارتی فاعل آن و تروریست . ؟ و باز به عباتی دیگر قاتل....؟ وقتی بحث به قتل و کشتن میرسد ، باید دقت بیشتری داشته باشیم ، چرا که ما نیز به نوعی قاتل هستیم و هر کدام از ما در طول زندگی خود یک موجود زنده را کشته ایم . حال خواسته ویا نخواسته ، وعمدتا دلیلهایمان این بوده که یک موجود مزاحم . موزی ، و خطرناک را کشته ایم. و کسی هم مخالفت نمیکند چرا که با یک اصول کلی ما نیز آن دلایل را قبول میکنیم . وهمین دلایل استکه باعث میشود ما بر عملکرد خود یک توجیه منطقی داشته باشیم و عذاب وجدان نداشنه باشیم. بنابر این من فکر میکنم قبل از آنکه مفعول هر ترور بررسی گردد باید فاعل آن مورد بررسی قرار گیرد. چرا که از نتیجه افکار و شخصیت و دلیل فاعل است که ارزش ویا ضد ارزش آن ترور ماهیت میگیرد و شخصیت مفعول نیز ثابت میگردد.  فرض کنید یک قاتل زنجیره ای توسط یک پلیس تحت تعقیب است و پلیس برای دفاع از خود مجبور به کشتن آن میشود . آیا این عمل جزؤ ترور محسوب نمیشود ؟ آیا قتل نیست؟ آیا عمل مامور اشتباه بوده ؟ آیا باید میگذاشته تا آن قاتل فراری و زنجیره ای او را بکشد ؟ حال اگر یک نفر که عزیزش قربانی عملکرد این قاتل زنجیره ای است برای دفاع او را بکشد ، حکمش همان حکم آن پلیس است ؟ آیا اگر برای قصاص و انتقام آن را بکشد باز حکمی مثل حکم مامور را دارد . به هر حال مامور وقانون او را میکشت . ولی چرا غیر ما مور جریمه دارد و مامور ندارد .؟ پس در این مرحله نیز یک توجیه منطقی بنام مجوز  وجود دارد که یک عمل را مشروع و غیر مشروع میکند . واین ذات دنیاست که انسانها برای عمده اعمال خود نیاز به مجوزهای بسیاری دارند. که اگر بر طبق آن عمل نکنند توبیخ میشوند.

اما سوال این است که این مجوزها باید سلیقه ای باشد ؟ یعنی هر کشوری میتواند با مجوزهای داخلی خود نسبت به کشور دیگر حمله کند . همان کاری که حتی در این قرن باره و بارها توسط کشورهایی که میخواسته اند مجوز های خود را به دیگرا ن تحمیل کنند. و همین باعث شده بود ترور ها چه در حد فردی وچه در حد کلان شیوع پیدا کند . و همین تعدد رای هاست که موجب بسیاری جنگ ها و ترور هاست که زمانی میتوان آن را کم کرد که قانون ومجوز ، جهان شمول باشد و همه تابع آن باشند و آن همین دین و مذهب استکه که بواسطه الهی بودن آن میتواند نسبت به همه حکومت برابر داشته باشد.

وقتی قانون گذار سازنده و خالق باشد که آگاهی کامل به مخلوقات خود دارد بدیهیست که آن قانون بهترین مجوز ها را برای همه مسائل زندگی به ارمغان خواهد داشت . و آنچه مستکبرین ساخته اند که دین فقط یک بعد معنوی دارد و باید در عبادت خلاصه شود  بدلیل سود جویهای خودشان است که میخواهند مجوزها وقوانین الهی را کمرنگ و مجوزهای منفعت طلبانه خود را پر رنگ کنند.  و اگر نه مگر میشود قانون خالق ضعیف تر از قانون مخلوق باشد!!!!!!!؟؟؟؟

بنابر این اگر ما در اطاعت از قانون الهی با شیم در رعایت مجوزها ، دستور العمل هایی داریم که در کلیه اعمال ما را راهنماست . و در همان مجوزهاست که ما میدانیم کجا قاتلی هستیم که باید مجازات شویم و یا قاتلی هستیم که خدا نیز از ما راضیست. .................مگر نه این استکه بعد از این عمر کوتاه جبراً به عالم دیگر میرویم که باز خواست کنند ه آن خداست . پس چرا باید به قانونی که خود او فرستاده تابع نباشیم که بعد موردمجازات قرار گیریم. و یکی از دلایل وجود امام زمان (عج) همین استکه اثبات حکومت الهی واجرایی بودن آن گردد.

 پس نتیجه میگریم که یک ترور با شرایطی که گفته شد وقتی میتواند مشروع باشد که از اصول الهی پیروی کند و بس. و وقتی میتوانیم ترور و تروریست را به معنای واقعی محکوم کنیم که اهداف آن مورد توجه قرار گیرد . وبه همین دلیل استکه مستکبرین کلیه ترورهای خود را مشروع و تجاوزهای خود را صحیح میدانند و هر عملکردی را بر خلاف افکار خودشان  تروریست و خلافکار معرفی میکنند وخود را مجاز به مجازات آنها میدانند. در حالی که ملاک قانون مخلوق اشتباه است آنان اگر خود را با قانون الهی بسنجند تازه در میابند که تا حالا نیز بیشتر از کوپنشان زندگی کرده اند.

لذا به دید من نیز هر مجازات و  تروری که خارج از قوانین الهی باشدبایدمحکوم کنیم و مجازاتها را تابع قانون و مجوزهای خدایی میدانم. و هرکه از این قانون تبعیت نکند زیانکارانی هستند که باید مورد رفعت الهی قرار گیرند. پس عمده تشخیص شناخت ذات ترو ر و تروریست روشن گردید و باید با یک دید و علم کلی و به دور از توجیهات غیر منطقی به همه مسائل نگاه کرد. و آنگاه خواهیم یافت که مستکبرین و کشورهای غربی خود سر منشاء یک تروریسم نا مشروع میباشند که برای رسیدن به هر هدف دنیوی یک قانون شخصی بر آن میگذارند و خود نیز مجری میشوند و همه اعمال خود را چون قبلاً قانون آن را تصویب کرده اند مجاز دانسته و با جدیت برای سر کوب همه مخالفانشان اقدام میکنند. ......................... در حالی که روش استنباط غلط است و با استفاده غلط و نا بجا از واژه ترور نیتی جز سر پوش گذشتن بر اعمال ننگین خود ندارند . اما ما مسلمکین با استفاده از قانون دفاع از حقوق شرعی خود   بر خود میدانیم که در همه شرایط از خود، ناموس و وطنمان دفاع کنیم و اهمیت نمیدهیم از سر سیاست چه نامی بر ما مینهند . آنچه مهم است رضایت خدا ست که سعی در جلب آن رضایت هستیم و لا غیر. {{پایان  بخش اول }}

پاسخ به یک نظر سیاسی

 

 

 

 

 

در پاسخ به یک نظر که از طرف یک خواننده رسیده بود ، با توجه به اینکه متاسفانه دیدگاه بعضی از مردم ما میباشد ، لازم دیدم پاسخ را به عنوان یک پست ارسالی بنویسم . و آن اینکه این دوست بزرگوار نوشته بود بدلیل ظاهر کلام من ، بیانم حمایت از دولت  تلقی میگردد و به همین دلیل است که اینگونه مینویسم.

این یک عیب در بعضی از ما میباشد که وقتی میبینیم  کسی از مسئله ای طرفداری میکند  ، میگوییم حتماً از عوامل خودشان است !!!! اولا من یک نظر آزاد دارم و در کلیه مطالبم فقط افکار خودم را مینویسم و در طول زندگیم سعی کرده ام فقط بنده خدا باشم نه کس دیگری . از طرفی مگر وقتی یک نفر از دشمنان داخلی  وخارجی دفاع میکند  کسی میگوید آنها حقوق بگیر آنها هستند ؟ ........ تنها تصور به گمراهی آنهاست.

و اما از طرف دیگر و  اصل مطب این است که من از ایران اسلامی دفاع میکنم نه از شخص خاصی. و هر کسی که این عزت استقلال و شرف انسانی را برای ایران حفظ نگاه دارد ، طبیعیست برای هر ایرانی عزیز است ، حال این شخص داخل دولت باشد یا خارج دولت فرقی برای من  و امثال من ندارد . ولی چرا ما نمیخواهیم توجه کنیم که آزادی آنچه آنها میگویند نیست ؟ چرا نمیخواهیم قبول کنیم که جایگزینی افراد در دولت دردی را دوا نمیکند . چرا نمیخواهیم قبول کنیم نفوذ بیگانگان چاره ساز ما نیست؟ چرا فکر میکنیم آب به آسیاب دشمن ریختن ، ما را نجات میدهد ؟ چرا نمیخواهیم با مطالعه تاریخ آن کشورها و عملکرد این صده اخیر باور کنیم که آنها دلسوز ما نیستند ؟ و هر نوع دفاع از آنها بیش از این مورد تاراج و غارت قرار میگیریم. چرا در معضلات اقتصادی دنبال علت اصلی نمیرویم؟ وقتی در زمانی زندگی میکنیم که هر مسئله ای را معلول ، علتی میدانیم . چرا فکر میکنیم که این دولت این قدر قدرت دارد که علت العلل همه مسائل دنیا باشد ؟؟!! چرا نمیخواهیم قبول کنیم که ما نیز دست خوش سیاست دشمنانمان شده ایم و خود با این محاصره های اقتصا دی معلول یک علت دیگر هستیم که افسار آن متاسفانه در دست دشمنان ما میباشد.  و علت العلل این موضعیت فساد حاکم در نظام جهانی است . و هر که نخواهد به آنها باج بدهد باید تاوان آن را بدهد و خوشبختانه ما با عنایت و لطف خدا در شرایطی بهتر از بعضی ملل دیگر داریم  تاوان این استقلال خواهی را می دهیم .

بنابر این ای دوست عزیز در پایان از شما بزگوار که من را قابل نظر خود دیدی به عنوان یک دوست تقاضا میکنم که به مسائل با یک دیدگاه مستقل وخالص ایرانی نگاه کنی . و بدنبال عزتی باشیم که تاوان آن کم نیست . و شاید کمترینش این گرانیهاست که در وبلاگ خود نیز به آن اشاره میکنی؟.....................................موفق باشی .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پرسپولیس و استقلال

 

 

 

 

پرسپولیس و استقلال  : یک شهرآورد دیگر وباز مسائل جانبی آن . یکی از معضلات ورزش ما عدم توجه به فلسفه و ذات ورزش به معنای اخص میباشد . وهمچنین در زمان مسابقات عدم توجه به این نکته مهم که هم مسابقه دهندگان عمدتاً مسلمان و شیعه هستند و تماشاچیان نیز همچنین  . ولی در زمان مسابقه همه این ارزشها خاک زمین ورزشی میشود و طرفین مسابقه فقط در فکر از بین بردن همدیگر میشوند .

البته با توجه به بازی روز جمعه بیشتر به فوتبال میپردازیم ، از زمانی که فوتبال در کشور ما مانند دیگر کشور ها به سمت حرفه ای شدن رفت و از این سوغات فقط مبالغ آن را سرقت کرد و از سیستمی حرفه ای چیزی به ارث نبرد . ارزشهای قدیمی و صمیمیتها کم رنگ تر شد و این اثر منفی نیز از سوی بعضی باشگاه دار ها به طرفداران نیز منتقل شد. و اگر به این روش ادامه یابد در چند سال آینده دیگر از ورزش پهلوانی در کشور ما خبری نخواهد ماند.

یکی از دلایل سرعت بخشیدن به این صفات منفی ، رفع مسئولیت کلیه اهالی ورزش است که هرکدام فکر میکنند خود مسئولیتی ندارند و دیگری باید به این مهم بپردازد. در حالی که حفظ این روحیه و تربیت نسل جوان برای حفظ ارز شهای پهلوانی کاری نیست که به تنهایی از فرد خاصی بر بیاید ، بلکه یک همت ملی و جمعی میخواهد به دلایل ذیل:

اول آنکه یک ورزشکار قبل از اینکه وارد یک محیط ورزشی شود سالها در محیط خانه و مدرسه تربیت یافته ، بنابراین اگر والدین و معلمین قصوری در مسائل تربیتی داشته باشند یقیناً نتیجه و حاصل آن را باید در میادین ورزشی دید . چراکه ریشه آن ورزشکار سست بنیاد است طبیعتاً برای هر مربی و مسئول ورزشی سخت خواهد بود که یک دیوار کج را به یک ............تبدیل نماید.؟!

ثانیاً اینکه اگر خود ورزشکار در مسائل بنیادی فکری و دینی خود را آبدیده نکند هر جریان ورزشی و غیر ورزشی درآنها تاثیر گذار خواهد بود. مسئله ای که با زور نتیجه بخش نخواهد بود و خود ورزشکار است که به عنوان یک انسان باید با ایمان و تقوی خود را قرین کند و سر لوحه اعمالش قرار دهد تا این مسئله سدی باشد در برابر همه صفات منفی که یک بخش آن در ورزش است. بنابرین اگر دقت بکنیم ورزشکاران قدیمی ما که در مسیر ورزش پهلوانی قدم برمیداشتند عمدتاً متدینین بودند که دین را در اولویت قرار میدادند و همین باعث میشد که آثار سوءبعضی رقابتها در آنها اثر نگذارد.

ثالثاً ورزشکاران ما باید توجه داشته باشند که نباید خود را درگیر مسائل سیاسی بی ریشه غربی نمایند که این نیز بر عکس آنچه گفته میشود که ورزش از سیاست جداست . کاملا همه نوع سوء استفاده منفی از رقابتهای ورزشی انجام میگیرد و فقط با توجه به  اهمیت آن سوء استفاده کمرنگ و پررنگ میشود.

 بنابراین نتیجه نهایی که من از این رویدادها دارم این است که اصل روحیه ورزشکاری در  بنیان خانه و خانواده و مدرسه و مراکز آموزشی میباشد که اگر به این مسائل ریشه ای کم اهمیت یا بی اهمیت باشیم ، هرگز نباید بدنبال یک میوه سالم باشیم. نکته ای که هیچ کس در مراکز اصلی، صدا وسیما و رسانه ها به آن نمیپردازد . البته نه اینکه نمیداند و نمپردازند . بلکه جرعت طرح آن را ندارند . چون همه انسانهای بی تفاوت فعلی با شنیدن ذات عیب خود غیرتی میشوند و به جای حل معضل ، معضل را بیشتر هم میکنند .

بامید روزی که باز ورزش پهلوانی را در این کشور پر رونق و عزیز ببینیم و همه ورزشکاران ما پهلوان  باشند.

 

                                       

 

 

 

 

 

 

 

 

حجاب

 

 

 

دکتر محمد معین درفرهنگ لغت خود  فرهنگ را اینگونه معنی میکند :  1: ادب (نفس ) ، تربیت  2:دانش ، علم ، معرفت   3: مجمو عه آد اب و رسوم   4:مجموعه علوم  و معارف  و هنرهای یک قوم  5:کتابی که  شامل لغات یک یا چند زبان و شرح آنهاست . 

بنابر این وقتی از فرهنگ سخن به میان میاوریم مسئولیت سنگینی بعهده داریم . و جدای از این مطلب لازم بذکر است که وقتی ما ایرانی ها خود را یک ملت غنی از مسائل فرهنگی میدانیم ، باید به تمام این نکات توجه داشته باشیم. و من در هر بخش قصد دارم به گوشه هایی از این مفهوم خواهم پرداخت.

و اما امروز میخواهم از رابطه متقابل دین و فرهنگ بنویسم ، چرا که معنای داده شده متاثر از این رابطه میباشد.

همانگونه که مطلعید و میدانید ، اصولاً گاه فرهنگها بواسطه تغییر آئین موجب تغییرشان میگردد و متاثر از آئین جدید میگردند که طبیعی است . ولی گاهاً بعضی از فرهنگ گذشته که ایجاد تداخل در آیین و فرهنگ نمیکند در آن جامعه پا برجا میماند. و فرهنگی که تداخل جدی در مذهب و آئین جدید ایجاد میکند به مرور در آن جامعه کمرنگ شده و با نسلهای جدید از بین میرود.

ایران از آن جمله مللی است که با قبول اسلام فرهنگ خود را با آن دین منطبق کرد و تمامی ادوار سعی نمود به دین قبول شده نزدیکتر شود نه دور تر . و بیشتر اوقات مفق بوده چرا که دشمنیها نیز مردانه تر و  رو در رو بود ، ولی در این صده که دشمنیها با فریبکاریها قرابت بیشتری پیدا کرده کار برای ایرانیها هم سخت گردیده که در هر بخش به گوشه هایی از این معضل خواهم پرداخت .

یکی از این فرهنگ ها که بصورت جدی دارد در این صده آسیب میبیند و مقصر اصلی آن رضا شاه و انگلیسها بودند حجاب است. که ریشه آن نیز به این دلیل بود که ، وقتی دیدند برای شکست ایرانیان باید دین و فرهنگ این مردم را آسیب بزنند واین کار سخت است ، تصمیم گرفتند از جوانها شروع کنند که بتوانند در نسلهای بعد موفق شوند ، و بهترین حربه برای گمراه کردن جوانها که باعث شود در دینشان سست گردند تغییر فضای سالم جوانی  جوانان بود و چه راهی بهتر از اینکه در زمان بلوغ ، غرایز آنها را آلوده نمایند و بالا ترین تاثیر را زنان میتوانستند بگذارند و در اولین گامها دست روی حجاب زنان گذاشتند تا چشم جوانان را از پاکی بدور کنند و متاسفانه تا حدودی هم موفق شدند .و تنها سدی که مانع بود روحانیون بودند که سالها زحمت کشیده اند و در این زمان بیشترین سرمایه گذاری را میکنند تا این قشر را که میتواند مانع اینگونه نفوذها باشد را آسیب برسانند.

اما از بحث خارج نشویم و به همان حجاب بپردازیم . مقوله ایکه این روزها بعنوان یک موضوع روز همیشه مطرح است. و کسانیکه عمل خود از بی حجابی را توجیه کنند با ذکر مسئله آزادی فکر میکنند خود را از همه چیز رها کرده اند و دیگر راحت شده اند . بنابراین ما نیز به ناچار باید قبل از بحث حجاب کمی هم به مقوله آزادی بپردازیم.

دکتر محمد معین در فرهنگ لغات خود در معنای آزاد اینگونه معنی میکند :1: آنکه بنده کسی نباشد، رها ، وارسته  3: بی قید وبند  4: شاد ، فارغ  5:سر افراز   6:سالم ، بی گزند .  و در معنای آزادی اینگونه معنی میکند: حریت ،آزادگی ، عبودیت ،آزاد مردی ، رهایی ، خلاص .

 حال ما باید با توجه به فرهنگ ایرانی که از ایران باستان به یادگار بوده یعنی نجابت  و بعد از اسلام پر رنگتر گردیده بود . و با توجه به معنی های داده شده بصورت گزینه ای باید ببینیم  در این زمان با کدام معنی آزادی این شعار ها قرین است : آیا   بی حجابی مساوی با این استکه بنده کسی نباشیم ! که اگر چنین است مسئله اسلام و بنده گی خدا و.....در کجای زندگی ما جا دارد؟  و اگر بی حجابی  مساوی با وارستگی میباشد ، پس با حجابی و نجابت در کجای زندگی ما نقش دارد؟ اگر با معنای شاد و فارغ بسنجیم  که چند مفهوم دارد که بی توضیح اهل فهم خود درستی آن را بررسی میکنند و ما در جای دیگر به این مسئله خواهیم پرداخت. و معنای ذکر شده دیگر در فرهنگ لغت به معنی بی قید و بند است که ظاهراً قرینتر است. و ما هرچه در اینجا معنی لغوی کردیم از فرهنگ لغت فارسی و در معنای آزاد آوردیم . ولی آنچه در معنای آزادگی میـآید وبرگرفته از معنای  آزاد است  تماماً از مواردی استکه از شخصیت . وقار ،دینداری ، ارزشهای مثبت ، حکایت میکند و بعضی از ما وقتی میخواهیم عمل خود را تو جیه کنیم با ذکر کلمه آزادی حتی این کلمه را آلوده میکنیم .

اصولا ایرانی یک سنگینی و وقاری دارد و دارای ارزشهایی استکه هیچگاه با بی قیدی و بی بنده باری قرین نیست و حتی وقتی جوانان مارا نگاه میکنیم در زمان خواستگاری بعد از همه جوان بازی و شناخت زنها و دختر ها ، اولین ملاک ارزشی آنها نجابت است و اینکه دختری که به خواستگاری او آمده اند نباید پیش از این رفیق بازی داشته باشد که این باز بواسطه ریشه پاک جوانان وریشه پاک مذ هبی آنهاست . بنابراین این بیقیدی و مثلاًآزادی و رفیق بازیها در کجا جایگاه دارد که در زمانهای اساسی و بنیادی کاملاً کمرنگ است . آیا کسانی که با این شعارهای کاذب زندگی میکنند دوست دارند سر خود را مثل کبک در زیر برف کنند وبا بی توجهی به این واقعیتها زندگی کنند . چرا نمیخواهند که یاور کنند که اگر این بی حجابی در ملل دیگر نمودی دارد با آداب و سنن آنهاست و بدون آنکه بخواهیم صحه بر کارشان بگذ اریم باید بگوییم که عادت کرده اندف ولی در ایران که با یک فرهنگ غنی و ریشه دار و با یک قدمت چندین هزار ساله فرهنگی سالم است و بعد از اسلام نیز ارتقا یافته است واینگونه شعارها جایگاهی ندارد و گاه مشاهده میکنیم بعضی از این افراد بدون شناخت مثل کلاغی  میماند که میخو اهند راه رفتن کبک را یاد بگیرند ...یعنی بگونه ای لباس میپوشند که اکثر غربیها هم نمیپوشند مگر افراد ناسالم آن کشور و سیاست مدارن غربی از انتقال این بی حجابی فقط قسمت فاسد آنرا به ایران انتقال داده اند و فقط خواسته اند که فرهنگ ما را خدشه د ار کنند. ومتاسفانه بعضی از افراد نا آگاه و راحت طلب نیز به تبعیت از این سوغات نا مطلوب و با شعار آزادی خود را گول زده و سعی میکند بجای برگشت از راهی که خود میدانند غلط است ، از سر غرور دیگران را نیز آلوده کنند و مثل معتادانی میماند که بجای ترک دنبال هم بساتی میگردند . و طبیعیست ما نیز مثل یک بیمار باید به آنها نگاه کنیم و در سدد بهبود آنان باشیم.

بنابراین ای دوستان خوب ایرانی توجه داشته باشیم که دشمن با بزک  کردن کلمه آزادی قصد از بین بردن ریشه های فرهنگی و دینی ما را دارد و محض رضای خدا هم موش نمیگیرد و نیتی جز چپاول ندارد و باید کانلا هوشیار باشیم.