آشنایی با کیبورد(آموزشی)بخش اول

                                                                       بنــــــــــــام خـــــــــــــــــــــدا

آشنایی با کیبورد . بخش اول : منظور از این روش خودآموز ساده وآشنایی اولیه و تخصصی با کامپیوتر میباشد که میتواند نیازهای عمومی وحتی تخصصی ما را تا حد زیادی رفع نماید. بنابراین از بسیاری نکات علمی که عموماً جهت امتحانات استفاده میشود خودداری میگردد.

کلید های جهت نما: که معمولاً در سمت راست کیبورد وجود دارد که هدایت گر جهت راست و چپ وبالا و پایین میشود.

 کاراکترهای سمت راست مکان نما را پاک میکند.    DelیاDeleteکلید

 کاراکترهای سمت چپ مکان نما را پاک میکند.Back Spaceو

‍ در صورت روشن بودن حروف را به صورت بزرگ تایپ مینماید.Caps Lockکلید

 مکان نما را به ابتدای خط میبرد.Homeکلید

  مکان نما را به انتهای خط میبرد . Endکلید

 امکان درج متن در میان یک کلمه را میدهد.Insکلید

 امکان انتقال مکان نما  به صفه قبل را میدهد. Page Up کلید

 امکان انتقال مکان نما را به صفحه بعدی میدهد.Page Downکلید

 جهت اجرای دستورات استفاده میشود.Enterکلید

 برای حکت مکان نما به ازاء هربار فشار دادن، به اندازه یک کاراکتر به جلو Spaceکلید

میبرد.

 در صورت روشن بودن کلیدهای اعداد سمت راست کیبورد فعال میشود.Nun Lock کلید

 کلید های ترکیبی هستند که به تنهایی کاریی  انجام نمیدهد و Alt. Ctrl. Shift کلیدهای

فقط با فشردن همزمان با کلید های دیگر نقش آفرینی دارند.

 در صورت وصل بودن به چابگر، محتویات صفحه نمایش را به چابگر Print Screen کلید

ارسال مینماید.

 یک مکث در فرآیند اجرای برنامه ایجاد میکند.که با فشاردادن یک کلید Pause کلید

دلخواه دیگر از حا لت ایجاد شده خارج مگردد.

توضیح در خصوص کلیدهای ترکیبی را در یک بخش دیگر توضیح میدهیم.

لا اکراه فی الدین

 

لا اکراه فی الدین : با توجه به مطالب قبلی ؛ قرار شد که در وقفه ای که در سلسله مطالب موضوعی داریم به موضوعاتی بپردازیم که تامین دهنده منظور اصلی ما گردد.وآن یکی از متداول ترین دلایلی است که مور استفاده کسانی قرار میگیرد که نمی خواهند تابع مسائل دینی شوند . ومرتباً میگویند در دین اکراهی نیست. اما واقعاً چنین است ؟وآیا واقعاً ما اجازه داریم در مسائل اجرایی دین به دلخواه خود عمل نماییم.؟ یقیناً نه.

بایک مثال  گفتار اصلی را شروع می کنیم ، فرض کنید ما برای استخدام در یک سازمان ، شرکت ، یا ارتش ، اصطلاحاً دو دلیم وبعد بررسیها ی مختلف فرضاً متقاعد میشویم که در ارتش استخدام شویم.

نکته اصلی در همینجاست تا زمانی که در راه تحقیق تا قبول هستیم ( در دین اکراهی نیست) اما از بعد از قبول به انتخاب خودمان مجبور به اطاعت قوانین مثلا همان ارتش هستیم . دیگر نمیتوانیم بگوییم . ما نمیخواهیم لباس فرم بپوشیم ، نمیخواهیم پوتین بپوشیم ، نمیخواهیم به درجات بالاتر از خودمان احترام بگذاریم ، نمیخواهیم صبحگاه شرکت کنیم ، وخیلی نمیخواهیم های دیگر ... آیا منطقیست ؟ آیا نباید قبل از استخدام به این مسائل فکر میکردیم ؟ طبیعتاً بعد از استخدام دیگر تابع نظام استخدامی آنجا میشویم. وهر گونه تخلف جائم خودش را دارد .

 در دین نیز چنین است . تازمانی که انتخاب نکرده ایم مختاریم در انتخاب. اما بعد از انتخاب دیگر مجبور به اطاعت احکام آن میباشیم. وقتی در کشوری زندگی میکنیم نا خودآگاه مجبور به رعایت قوانیین آن میباشیم. وقتی در یک باشگاه ثبت نام میکنیم مجبور به رعایت ضوابط داخلی آنجا هستیم.

بنابراین برای فرار از احکام دین نباید به دنبال کلمه (در دین اکراهی نیست) بگردیم.بلکه باید تابع دستورات عبادی ، سیاسی، اجتماعی،قضایی،و غیره بود......که اگر چنین میشد وضعیت اجتماعی ما بهتر از این بود . البته لازم به ذکر استکه نباید دنبال راه فرار دیگری به نام دولت باشیم وبگوییم ما تقصیری نداریم و به جبر در این سیستم قرار گرفته ایم. مگر کارمندان دولت غیر از آشنایان و هموطنهای ما هستند؟ مگر قانون گذار های ما غیر از ما وانتخاب ما هستند ؟ مشکل این نیست . بلکه مشکل عدم همکاری میباشد وهرکسی میخواهد خارج از قوانین ساز خود را بزند. وبجای همدلی برای بهینه سازی نظام اجتماعی و اقتصادی . خود را در تمام مسائل دینی مرجع بداند و بدون تقلید از مرجع تایید شده خود فتوا بدهد وخود اجرا کند . واین اصلا مطابق قانون دینش نیست و به اشتباه فکر میکند در رعایت قوانینی که تابع آن گردیده اکراهی ندارد و باید مستقل عمل نماید. وفراموش میکند مردم یک کشور مثال کوهنوردان وصخره نوردهایی هستند که با طناب به هم متصل میباشند و اگر با هم هماهنگ نباشند همه سقوط میکنند . مسئله ای که متاسفانه بعضی از جوانان و مخالفان سیاسی درک مطلب نمیکنند و موجب سقوط هم خودشان میشوند وهم خانواده و همسایگان و فامیل وهموطنانشان.

بامید آنکه خداوند توفیق دهد همه ما در درک مسائل دینی و سیاسی وا لهی، منطقی وبه دور از خودخواهی و گمراهی شیطان باشیم.

 

 

 

دفاع مقدس

                                                    بنام خدا  

 

دفاع مقدس :  زمانی که جنگ آغار شد تا سالها در پی تبلیغات بیگانگان و برای تضعیف روحیه مردم ایران ؛ ما را متجاوز خطاب میکردنند . اما هرچه زمان به جلو می رفت وصدام هار تر میشد ، دیگر جای برای دروغ نبو د و اعتراف کردند صدام متجاوز است و در نتیجه به همین بها نه ها به عراق حمله کرده و برای خود منزلی جدید تهیه کردند .

اما بعد از این گونه اعترافات به قول قدیمیها نظر شاه برگشت و تعریفها شروع شد. بسیجی مظلوم که مورد آماج تیرهای ضد ارزشی قرار گرفته بود به ناگاه جان باختکان وایثار گران و رشیدان و فرزندان دفاع مقدس قرار گرفتند. وحتی پسر شاه معدوم نیز به تعریف از این جان برکفان میپرداخت.

 هرچند بعدا معلوم شد این نیز ترفندی برای دلربایی بوده . واصل نیت بر این است که با نفاق و چند دستگی در این قشر عاشق و دلباخته الهی سعی نمایند یکی از ستونهای انقلاب را هدف قرار دهند . و نهایتا باتفرقه اندازی به نیات پلید خود که همان سلطه بر ایران است دست یابند.

ومتاسفانه در هر رویارویی سیاسی نیز سعی در تخریب این قشر پرداخته اند . وحتی خواسته اند این مفهوم را تلقین نمایند که بچه های جنگ فرق میکنند و بسیجیان امروز تفاوتهای زیادی دارند. در حالی که این وادی هر کسی را در خود جذب کند به مرور خود ساختگی و عشق و ایثار را در دروس اولیه تزریق کرده ویک همرنگی خاصی ما بین قدیمیها وجدیدیها بوجود میآورد .

اما متاسفانه گاه بعضی از مردم ایران که در شرایط تجدد قرار میگیرند. فکر مکنند بسیج یک سد و مانع است.در پیشرفتهای آنها .

بسیجیان همان حماسه سازان دفاع مقدس هستند که در سایه رشادتهای آنها بسیاری از کسانی که الان زبان شکوه دارند به این درجات عالیه پول وثروت و............... رسیده اند . وباز هم اگر نیاز شود با تمام توان سعی خواهند کرد آرامش مجدد را به این خانه بزرگ ((ایران )) زمینه ساز شوند.

درد آنجاست که ملاک ومعیارهای ما رنگ وبوی دیگری به خود گرفته وبرای همین تعدد رای بوجود آورده. و بعضی از ما میخواهیم همه چیز را با سنگ محک اقتصادی بسنجیم. البته منظور این نیست که نباید به این مسئله توجه نمود، ولی نباید ملاک اصلی قرار گیرد که این اصلا شیوه امام حسین (ع) نبوده ونیست .

 همچنین این استقامت وشعار معنوی نباید باعث رفع مسئولیت بعضی از مسئو لین گردد. بلکه مسئولیت آنان را بیشتر  میکند .

اما واقعیت این استکه عاشقان امام حسین (ع) مثل خود او مظلومانه زندگی میکنند آن سربازان و بسیجیان دلاور آنقدر که ازآنها تعریف میگردد ، حمایت نمیشوند..؟چرا؟

وبه عبارتی از دو طرف باید تحمل مسائل ومصائب را داشته باشند.و باز اهانت بشنوند و باز اهانت بشنوندو باز............................................  

اهانت به صاحت مقدس قرآن کریم (پاسخ به یک نظر)

                                                           بسم الله الرحمن الرحیم 

 

پاسخ به یک نظر ارسا لی:  دوست عزیزی در یک نظر به من نوشت که قرآن شریف توسط مسئولین خودمان بآتش کشیده شد ه نه توسط آمریکاییها. این بود که لازم دیدم جهت رفع شبه ، این دوست ودیگر عزیزا ن که چنین تصوری را دارند مطالبی را متذکر شوم. تا به امید خداوند متعال  دیدگاههای سیاسی و تبلیغی بیگانه در افکار دینی ما تاثیر نگذارد .

1 : اول باید توجه داشته باشیم که چنین گفته ای قبل از فکری این مسئله را تداعی میکند که منظور گوینده به تقصیر مسئولین است . بنابراین مقدمتاً باید یاد آور شوم که در عکس العمل فعلی گاه باعث هستیم وگاه مقصر. مقصر از تقصیر میآید وخطا ، در حالی که هیچ تقصیری نمیتواند توجیه گر عمل انجام شده باشد. مثلاً : اگر من مقصر یک تخلف رانندگی باشم ، این حق برای طرف مقابل من ایجاد میشود که هم ماشین من را به آتش بکشد هم اموال داخل ماشین من را ار بین ببرد و هم تا متوجه شد دین ومرام من چیست شروع به بی احترامی به مقدسات من بکند . و الی آخر ..... در حالی که تقصیر من با یک جریمه حل میشود و این همه پیآمد نمیخواهد مگر آنکه من مشکل روحی روانی داشته باشم و نتوانم با یک بر خورد منطقی مشکل را حل نمایم. واین مسئله دقیقا همان برخوردی استکه آن افراد و حامیانشان انجام داده اند که توجیه پذیر نیست .

2 : مهمتر مسئله ذکر شده اینستکه گاه باعث یک عکس العملی میشویم که این از تقصیر نشاط نمیگیرد بلکه طرف مقابل از عجز خود وبجای یک برخورد اصولی دست به انتقام میزند . در حالی که اتفاقی نیفتاده که به خواهد چنین عکس العملی را پیآمد داشته باشد. و چنین برخوردی ریشه تاریخی دارد.

در صدر اسلام نیز در جواب پیامبر اکرم (ص) بسمتش سنگ پرتاب کردند و انواع بی احترامیها به وی شد.

مگر علی (ع) چه میگفت که هم به او بی احترامی کردند و هم به همسر گرامیش خانم فاطمه زهرا (س)

اهانتهایی که به فرزندان علی(ع) شد به چه دلیل بود . آیا اما م حسین (ع) حق کسی را خورده بود ؟. جز ابراز عقیده و قبول دعوتهای پوشا لی که باعث شهادتش شد چیز دیگری هم بود.

امام موسی کاظم (ع) چه میگفت که بهترین ایام عمر خود را در حبس گذراند . وحتی از معصومین و ائمه هم بگذریم ، مگر خود ما در اوایل انقلاب چه میخواستیم که یک جنگ هشت ساله به ما تحمیل شد . یک مثال میزنم : اگر سارقی وارد منزل شما شود و قصد بی حرمتی به نوامیس شما داشته باشد آیا شما با آن سارقین همرا ه میشوید یا جهت دفاع از بستگان خود، خود را به آب و آتش میزنید . آیا غیراز این است که در این دفاع سارقین و متجاوزین عکس العمل  نشان داده وشما را محدود تر کرده و با بستن دست و پا ودهان شما مانع از دفاع شما میشوند. واگر جدیت شما را بیشتر ببینند ممکن است شما وخانواده اتان را بکشنند . آیا این دفاع شما از تقصیر شماست که باعث مرگتان میشود؟ یاعمل منطقی وصحیح شما باعث این عکس العمل سارقین گردیده؟ کار درست چیست ؟ سکوت؟ بی غیرتی؟ بی تفاوتی ؟ که  هر متجاوزی هر کاری میخواهد بکند ؟

 ایران با هر مسئولی که باشد با توجه به شرایطی که دارد مورد توجه بیگانگان میباشد . مگر در زمان شاهان گذشته غیر از این بوده؟تنها فرقی که دارد اگر مسئولی باشد که مثل بعضی از شاهان گذشته از بی تفاوتی اجاز تجاوز را بدهد . متجاوزین بهتر با راه میآینند. واگر مطیعشان نباشد فشار ها بیشتر میشود . مثل محاصره های اقتصادی و ......

3 : حتی اگر در بدترین وجه گفته شما بزرگوار را موجه بدانیم . باز توجیهی بر عمل آنهایی که اینهمه ادعا دارند نخواهد بود.

بنابراین دوست گرامی فکر میکنم اگر دنبال مقصر هستید باید در جای دیگری بدنبال آن باشید. چرا که شیعه امام حسین (ع) برای یک روز زندگی خفت بار با هیچ کشور و دولت متجاوز و زور گویی همگام نمیشود تا حلوا حلوایش بکند . بلکه بقدری استقامت میکند تا قیمه قیمه اش کنند.

4: در ضمن اگر در هر زمینه قصور و ضعفی هم در بعضی مسئولین باشد باید درون خود ایران حل شود نه دخالت با غرض بیگانگان. ومن یقین دارم شما با این تعصب وغیرت وهمیتی که دارید یقینا دیگران را برای این خود باوری اعتقادی دعوت میکنید.

مجددا از اعلام نظر شما که باعث شد من حرفهای نهفته در دلم را به اختصار بیان کنم . ممنونم. و به امید اینکه مسئولین ما نیز  قدر این مردم نجیب را بدانند و همت خود را برای اقشار محروم بیشتر کنند.

عشق مقدمه ای بر خودشناسی و خداشناسی قسمت یازدهم

بنـــــــــــــــــــــــام خـــــــــــدا                           

قسمت یازدهم: قبل از شروع نوشته و کلام لازم بذکر استکه برای درک بهتر مفاهیمی که در این سلسله نوشته ها مورد بررسی قرار میگیرد ضروریست که مابین این نوشته ها بمناسبتهای مختلف یا در پاسخ به نظراتی که دوستان میفرستند ، به مفاهیم کلی متعارف اجتماعی روز بپردازیم. تا در مراحل بالا تر این سلسله نوشته های موضوعی استنباط زودتری نسبت به مسائل مطروحه داشته باشیم. جدای از اینکه سعی میگردد همچون گذشته با یک نگارش ساده ، مورد توجه مخاطبین بیشتر گردم و دوستان بیشتری به این نوشته ها توجه نماینند . اما در ادامه بحث به وابستگی های دو جنس مخالف به یکدیگر میپردازیم. یکی از جبری ترین و گاه شیرین ترین وگاه معقول ترین وابستگیهای روابط انسانی متعرف شناخته شده و مورد قبول زنها ومردها با یکدیگر میباشد . که اگر با یک شناخت منطقی آغاز شود میتواند جدای از اینکه دنیا را برای طرفینشان شیرن نماید بلکه مقدمه خوبی بر گشایش بسیاری از صفات مثبته دیگر میشود . مثل ایثار و از خود گذشتگی ، احساس مسئولیت ، تلاش ، و...... ولی نباید فراموش کنیم که اگر بدون شناخت منطقی و فقط از روی نیاز جنسی و یا یک احساس زود گذر این رابطه آغاز گردد نه تنها آرامشی در پی نخواهد داشت بلکه زندگی به تلخی میگراید و همین گرایش منفی باعث گشایش صفات منفی در انسان میگردد . بنابرین بهترین راه این استکه از آغاز به این مهم توجه داشته باشیم. اما باز در این مسیر اگر هدف دار و در راستای مقدسات مذهبی تمامی علایق هدایت شود باعث نزدیکی بیشتر انسان با خدا میگردد . و حتی مرگ در راه این وسیله و زنجیر الهی اگر با توجه به تمامی شرایط تعریف شده باشد موجب سعادت انسان میگردد. البته لازم بذکراستکه با توجه به اهمیت این مبحث ، جدای از این سلسله گفتارها به عناوین مختلف به باز کردن ابعاد مختلف این وابستگی خواهم پرداخت.